ღ╬♥═╬ღ¸.• یک فنجان عشق•..¸ღ╬♥═╬ღ




چقدر دلم هوایت را می کند


حالا که دیگر هوایم را نداری...!

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:32 توسط ღღMoh@deseღღ| |




از تـ ُ چـهـ پنهــانـ


گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ


کـ شـروع مۓ کنم


بـ شمــارش تکـ تکـ ثانیـهـ


براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن


بـ بوۓ تنتــ ...

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:32 توسط ღღMoh@deseღღ| |



فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!!

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:32 توسط ღღMoh@deseღღ| |




حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:31 توسط ღღMoh@deseღღ| |



" تـــو "

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:31 توسط ღღMoh@deseღღ| |

گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..


نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:30 توسط ღღMoh@deseღღ| |


انگـــار


آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم

همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:29 توسط ღღMoh@deseღღ| |

بَعضے وَقتآ دٍلـت میخوآد

دَستآتو بذارے زیرٍ چونَت

چشم تو چشم خُدا بشے

زُل بزنے و بهش بگے

کہ چـــــــے مَثـــــــــــــــــلا ؟

Click here to enlarge

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:20 توسط ღღMoh@deseღღ| |

در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ

آنقــَــَدر آرام مۓ شوم

کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم

بـایـ ـد نفس بکشم ...

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:18 توسط ღღMoh@deseღღ| |

عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!

خودت را که به آن راه می زنی...

میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:18 توسط ღღMoh@deseღღ| |

گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!

گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!

نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!

ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !


نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:15 توسط ღღMoh@deseღღ| |

از هیاهو زمین بیزار شده ام !!

سهراب قايق ات جايي براي من دارد؟


نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:14 توسط ღღMoh@deseღღ| |

  1. من و تــــــــو

    برای رسیدن به هم

    هیچ چیز کم نداریم به غیر از یک معجزه ...!!!





نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:13 توسط ღღMoh@deseღღ| |

من خوبم ...خسته نیستم ... فقط

گاهی دستم
به این زندگی نمی رود !!



نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:7 توسط ღღMoh@deseღღ| |

هر کسی یه روزی می یاد و یه روزی میره!

یکی با دلش میره ، یکی با پاهاش!!

مراقب باش کسی با پاهای خودش از دلت نره

نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:2 توسط ღღMoh@deseღღ| |

چرا خیلیا نمیفهمن که با اینکه فضای مجازیه ،

ولی اونکه می نویسه قلب داره. آدمه ...

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:53 توسط ღღMoh@deseღღ| |








از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . .


اَز دلـَــم دلـگیـــرَم !


کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد . . .


بـی هیـــچ شِـکــــوه ای ...!!!

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:53 توسط ღღMoh@deseღღ| |




آدم ها هـرگـز کسانی را کــــه دوسـت دارنــد

فـراموش نمی کُنـــــــند


فقـــط عـــادت می کُـــــنــند


کـــــــــه دیـــــگــر کِــــــنارشــان نــــباشـــند !

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:50 توسط ღღMoh@deseღღ| |

ســرمـ را کـه تکیـه می د ـهـم

بـه
سینـه ی ِ مـردانـه اَت


همـه ی ِ کوه ـهـا
کــم می آورنـ َد

اَمنــ ِ آغـوشـ ِ
توستــ کـه

بهـانـه ایی
می شــوَد

بـرای ِ ـهـزار بـاره
پیــدا شـدن در حریمـ َت
...

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:46 توسط ღღMoh@deseღღ| |



میخواهم ساده اعتراف کنم...
میخواهم ساده فریاد بزنم...


دلم میخواهد ذره ذره ی وجود سرتا پا آرامشت را...

در بلندای لحظه های خسته از دلتنگی ام هجی كنم...
ساده میگویم...

گوش كن ... !

ع ... ا ... ش ... ق ... م ... !
نگاه كن ... !


آنچه را كه در سادگی نگاهم پیداست...
نیازی به انكار نیست ... !

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:45 توسط ღღMoh@deseღღ| |

شــاید بـی غـرور...

امــا هــر وقـت گونه هایـم خیــس می شود

مـی فـــهـمـــــم ؛

نــه ضعیفـم !!!

نــه یـک کودکـم !!!

بلکه پر از احساســــــم....



نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:43 توسط ღღMoh@deseღღ| |


نَـفَـسَـم را ..

بـــه شـمـــاره انـــداخــتــه استــــ ..

شـــوق ِ دسـتـــان ِ تـــو



نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:43 توسط ღღMoh@deseღღ| |




تو چنان زيبا شدهاي میان شعرهایم ،

که گمان نکنم خودت هم بداني

اين که داري ميخوانيش ،

خود تويي ...

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:42 توسط ღღMoh@deseღღ| |







چه جنگی راه افتاده بین دل و غرور ...




دل تو را میخواهد ...




مدام میگوید به دنبالت بیایم ...




و غرور پاهایم را بسته ...

و قربانی این جنگ منم...

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:40 توسط ღღMoh@deseღღ| |





چهـ بی تَــفاوُ تْــــ زنـ ـدگی می کُــ ـنند آدمــ ـها

بی آنــْ که بدانَـ نــْد


دَر گوشـ ــه ای اَزْ دُنــیــا


تَــ ـمام دُنــْیــایِ کَسـ ــی شُده انــْد

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:39 توسط ღღMoh@deseღღ| |




آنقـدر نفس میکشم

تا تمـام شـود

همه آن هوایـی که سراغ تو را میگیـرد ... !

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:38 توسط ღღMoh@deseღღ| |


حــــــرف تــــــو که میشــــــود ؛

مــــــن ...

چقــــــدر ناشیانه ,

ادعــــــای بی تفاوتــــــی میکــــــنم ... !!!

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:37 توسط ღღMoh@deseღღ| |





مـــــن

نبودنت را ، تــــــاب می آورم

رفتنت را ، تحمـــــّل میکنم ...

فراموش شدنم را ، بــــاور میکنم...

امــــــا......

فــــــراموش کردنــــــت...دیگر...کـــــا رِ مــــــن

نــــــیست ....!!!

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:35 توسط ღღMoh@deseღღ| |

چقدر ســ ـــــرد است! وقتــــ ـــی... می خواهمتــــ ـــــ ــــــ ... . . .. . . . و نیستــ ــ ــــی!!!

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:30 توسط ღღMoh@deseღღ| |

دلم عجیب گرفته ،
پاهایم را محکم بغل می کنم تا در
پیله ی تنهایی ام جایی برای اشک ها باز شود ...



نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:29 توسط ღღMoh@deseღღ| |




"بـــا تــو بودَن"

را بــَرای این باوَر دارَم...

...که...

"بی تــو بودَن" را نمــــی توانــَم باور کنم...!

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:28 توسط ღღMoh@deseღღ| |




قــــبـــــول کــنـــــــــــــ

کـــــه گـــــذشـــــتــــه ا ســــتــــ کــــار مـــــن از شــــک

کــــــــه ســــــال هــــاســتــــــ بــــه تـــــنــهـایــــی ام یــقــیـــــن دارمـــــــ

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:22 توسط ღღMoh@deseღღ| |

سـَخت است ميـدانــے؟



اينهـَمــــﮧ دِل دَر دُنيـا اسَت كــــﮧ هيچـكُدام


بـَرايَم تـنگ نميشـَوند

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:22 توسط ღღMoh@deseღღ| |




از کسی که دلش گرفته ....

نپرسید چرا ،..... ؟

آدمـها وقتی دلیل ِ ناراحتی ـِشان را نمیتوانند بیان کنند ....

دلشان می گیرد.....'

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:20 توسط ღღMoh@deseღღ| |


گاهی وقتا که از هجوم لغات ذهنت پر می شه

اون وقتا که احساس می کنی یه چیزی راه گلوت رو بسته

وقتایی که احساس می کنی هیچ کس نیست که دق و دلیت رو سرش خالی کنیوقتایی که دلت تنگ می شه
زبونت بند می شه


وقتایی که دلت هوای کنج اتاقت رو می کنه و نمی تونی همون وقت بری


اون موقع که حتی نمی دونی چته

بیا اینجا ؛ شروع کن به نوشتن
حتی اگه دلت خواست ؛ خط خطی کن



[تصویر:  zbyltsml6d5zo4xtcz.jpg]

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:12 توسط ღღMoh@deseღღ| |




حتے از هَمین راه دور...

شاید تو

سُکـوت میـان کلاممــ ـ ـ بـاشـے...

دیـده نمی شوی!

امـــا مـن، تـو را اِحسـاس مـے كنمـ ...

شایــد تــو...

هَیاهـوی قلبـمــ ـ ـ بـاشـے ...

شنیـده نمـے شوی...

امـا مـن، تـو را نـفس مـے کشمـ ـ ـ ... دیوانه وار

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:11 توسط ღღMoh@deseღღ| |

هیچ کس ...

به یاد نمی آورد

خورشید را

در یک شب مهتابی

و من ...

به تو می اندیشم

که در نهایت دور

چنین نزدیک

بر من می تابی !


نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:10 توسط ღღMoh@deseღღ| |





بی اعتنا

می روی ...


و من


ناگفته های چشمانم را


به زمین می بخشم

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت 20:8 توسط ღღMoh@deseღღ| |

فقـط بگو


چگونه رفتن و نبودنت را باور کنم ؟ ؟



وقت
ی آغوش من هنــــــوز .....



بوی بودنت را میدهد ؟؟؟؟

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 19:40 توسط ღღMoh@deseღღ| |

يادت مياد ... روزی که اون گل رو بهم دادی ، گفتی که گلها بی معرفتن ! زود خشک ميشن و از پيش آدم ميرن ولی ... اشتباه کردی!!!
چون گلی که تو بهم دادی اینجاست روی ديوار ..؛ خشک شده ولی ترکم نکرده ! باهام مونده ...

ولی تو چی ....؟

گل هست ولی تو نيستی

تو رفتی ... تو بی وفا تر بودی!

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 19:39 توسط ღღMoh@deseღღ| |

امیدوارم تا وقتی من تنهام تو هم تنها بمونی...

امیدوارم هر زجری من کشیدم و می کشم تو هم بکشی...

چون باید امثال تو یاد بگیرن دوست داشتن یعنی چی؟

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 19:34 توسط ღღMoh@deseღღ| |

آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می اورد

بی اب دو هفته...

بی هوا چند دقیقه

بی وجدان،خیلی

متاسفانه خیلی...!

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 2:23 توسط ღღMoh@deseღღ| |

به یکجایی از زندگی رسیدی میفهمی که :

کسی که دوستت داره نگرانته بخاطر همین بیشتر ازینکه

بگه "دوستت دارم " میگه" مواظب خودت باش"


به یکجایی از زندگی رسیدی میفهمی که :

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر " فقط یه شوخی بود"

یکم کنجکاوی پشت هر " همینطوری پرسیدم "

قدری احساسات پشت هر " بمن چه اصلا "

مقداری خرد پشت" چه میدونم "

و اندکی درد پشت " اشکالی نداره " هست


نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 2:23 توسط ღღMoh@deseღღ| |

 

آرام ميـــروَم

آنچِنـــان آرام کــِـه نـَدانـی کــی رَفتــه ام

امــا وقتـی جـــای خـــالــی مــَـرا ببينــی

آنچنــــان سَخت رفتــــه ا م کـِــه

تَمـــــــــام عمــر رَفتنــــم را فَــــرامــوش نکُنـــی.....

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 2:19 توسط ღღMoh@deseღღ| |

با تـــو ام

" آیــــنه "

محــــض رضای خـــدا

برای یــــکبار هم شـــده

به جـــای چشمـــهایم

دلـــم را نشان بـــده

تـــا بدانــــند

دیـــوار ِ دلـــم

آنقــــدرها هم که فـــکر میــــکنند

کـــوتاه نیــــست

گاهـــی زیـــادی

کـــوتاه میــــآیم !!!

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 2:19 توسط ღღMoh@deseღღ| |

 

گـاهی می شود

بی خیال ِ جبــر ِ روزگـار

شــد ، و تــو ، فقط کمــی

باشی !

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 2:17 توسط ღღMoh@deseღღ| |


خــــــدايـــا:

دلــــــم را آناني ميشــــــکنند..

که هرگز دلــــــم به شکستــــــن دلشان راضــــــي نمي شود ...!!

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 2:17 توسط ღღMoh@deseღღ| |

قــــدر لـحـظـه ها را بـــدان !

زمـــانـی مـی رســد کــه تــــو دیـــگـر قــــادر نـــیستی بــگـویـی :

" جــــبـــران مــی کـــنم " . . !

نوشته شده در سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:,ساعت 2:15 توسط ღღMoh@deseღღ| |

بــا مـــن لــج نکــن بــغــض نــفــهــم

ایــن کــه خــودت را گــوشه ی گــلــو قــائـــــــم کــنــی

چــیزی را عـــوض نمـــیـکنــد ؛

بــالــاخره یــا اشــک میـــشوی

در چــشــمانـــم

یا عــقــده در دلـــــــم!

هــــر دو را زیـــاد دارم!!

حق انتخاب داری!!

نوشته شده در دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,ساعت 15:35 توسط ღღMoh@deseღღ| |

بـَعضــے آه هـا را هـَرچـِقدر هم از تـه دل بــِكشـے

سيـنه ات خـالـے نمـيشـود

امروز سـينه مـَن پـُر از همان آه هـاست ... !

نوشته شده در دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,ساعت 15:31 توسط ღღMoh@deseღღ| |


Power By: LoxBlog.Com